برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

فرایند خلاقیت

فرایند خلاقیت


در رویکردی عمومی، نگاه به خلاقیت، منظری توسعه مدارانه و جهت گیری اثربخش را به همراه دارد. خلاقیت از دیرباز عنصری تماماً ذاتی و نهادینه شده و تقریباً موروثی قلمداد شده ولی آنچه که امروز به عنوان نگرش خلاقانه، طراحی خلاقانه، استعداد خلاق و بیشتر از همه تفکر خلاق موسوم است، پارادایمی فراتر از عنصری با رویکردی درونی است.









فرایند خلاقیت










در رویکردی عمومی، نگاه به خلاقیت، منظری توسعه مدارانه و جهت گیری اثربخش را به همراه دارد. خلاقیت از دیرباز عنصری تماماً ذاتی و نهادینه شده و تقریباً موروثی قلمداد شده ولی آنچه که امروز به عنوان نگرش خلاقانه، طراحی خلاقانه، استعداد خلاق و بیشتر از همه تفکر خلاق موسوم است، پارادایمی فراتر از عنصری با رویکردی درونی است. نگاه نوین به خلاقیت، آن را آموزش محور و پرورش مدار می داند و تقویت و فعلیت آن را در چارچوب شئون فکری و حوزه های عملی ممکن می شمارد.

● تعریف خلاقیت

کارشناسان، خلاقیت را «توانایی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع» (ورتهایمر ۱۹۴۵) «فهم بهتر و سازماندهی شده» (کلی و راجرز ۱۹۶۵) «حدس زدن یا منظم کردن فرضیه ها» (تورنس ۱۹۶۵) «فهم ناخودآگاه و هدایت شونده به سوی بینش های جدید» «توردوریکاردز ۱۹۸۸) «تولید ایده های جدید و مفید» (آمیلی ۱۹۶۶) «تفکر جانبی در برابر تفکر عمودی» (ادوارد دوبونو ۱۹۶۶) «تفکر واگرا در برابر تفکر همگرا» (گیلفورد ۱۹۶۶) «معرفی پدیده ها یا روش های جدید و توانایی خلق کردن با نیروی تخیل» (گات لوییس ۲۰۰۰) «ارائه رهیافت های جدید و غیرمعمولی و اثربخش» (پاپالیا ۱۹۸۸) و «برقرار کردن ارتباطات جدید» (استنبرگ و اوهارا ۱۹۹۷) تعریف کرده اند.

در نگاه ما «خلاقیت برایند نیروهای تخیلی و تعقلی فرد است که با استفاده از دانسته های قبلی و کشفیات جدید، قالب های ذهنی و محدودیت های فکری او را در هم می شکند و رهیافت هایی نو برای حل مسئله ارائه می دهد».

قوه تعقل و قوه تخیل انسان در دو سوی طیف ذهنی انسان قرار دارد و خلاقیت محصول پرورش متناسب و همگون این دو قوه است و چه بسا رشد ناهمگون یکی از این دو قوه انسان را به دام جمود فکری یا خیال پردازی و مالیخولیایی بیندازد.

خلاقیت بر دو پایه تصورات و تعقلات بنا نهاده شده است که برایند آنها منجر به تولید ایده های خلاقانه می شود و انسان های خلاق عموماً کسانی هستند که این دو قوه را به خوبی در وجودشان پرورش داده باشند و از برایند این دو در جهت مقاصد و اهداف خود استفاده کنند.

● تصورات مؤثر در خلاقیت

تصورات مؤثر در خلاقیت، عبارتند از:

▪ تصورات مثبت یا حدس زننده: تصوراتی که ما از چیزهای لذت بخش و اتفاقاتی که دوست داریم برایمان بیفتد در ذهن می سازیم. مانند تصورات بصری که به ما امکان می دهد هر تصویر فکری دلخواه را در مغز به وجود آوریم.

▪ تصورات بازسازنده:

تصوراتی که ما را قادر می سازند تا تصویرهای گذشته را به طور غیر ارادی در مغز خود بازسازی کنیم.

▪ تصورات ساختاری:

حس ذاتی برای تجسم اشکال سه بعدی و توانایی غریزی برای ساختن تصویری واضح و سه بعدی در مغز از نقشه ای مسطح، مانند قدرتی که هوانوردان را در فرود آوردن هواپیما به زمین در پروازهای بدون دید یاری می کند.

▪ تصورات جانشینی:

تصوراتی که به وسیله آنها می توانیم خود را به جای دیگران قرار داده و در غم ها و شادی های آنها شریک شویم.

▪ تصورات پیش بینی کنند:

تصوراتی که انسان را قادر می سازند تا در مورد آینده حدس زده و آن را پیش بینی کند.

● فرایند خلاقیت

بعد از تعریف خلاقیت و درک چیستی آن، می بایستی با فرایندی که برای دستیابی به راه حل های خلاقانه طی می شود، آشنا شویم. فرایند حل خلاقانه مسائل، دارای الگویی شش مرحله ای است.

۱) مرحله اول: حقیقت یابی

حقیقت یابی شامل گام های زیر است:

▪ تعریف مسئله: در این مرحله فرد مسائلی را که باید حل کند شناسایی و انتخاب می کند.

▪ آماده سازی:

جمع آوری و گزینش داده های مربوط به موضوع که این داده ها شامل دانشی که از قبل در ذهن وجود داشته به علاوه دانش هایی است که جدیداً برای حل خلاق مسئله جمع آوری می کنیم.

نکته ای که در مورد جمع آوری داده ها باید مورد توجه قرار گیرد این است که جمع آوری اطلاعات در حجم زیاد و با شیوه ای نامناسب، باعث عدم رشد خلاقیت می شود. جان لیتکس متخصص علوم تربیتی امریکا گفته است «اطلاعات ممکن است قدرت تصور را خفه کند» به همین دلیل، روش صحیح جمع آوری داده ها باید مورد توجه قرار گیرد. لذا باید «به حقایق برجسته در زمینه مربوطه پرداخته و بعد شروع به تدبیر فرضیات ممکن کنیم سپس دوباره به مرحله ابتدایی برگشته و تمام حقایق موجود در آن زمینه را مورد بررسی قرار دهیم» (ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود ۱۹۸۸).

۲) مرحله دوم: پالایش

داده های جمع آوری شده نیاز به پالایش و طبقه بندی اساسی دارد تا اطلاعات سره از ناسره را از هم جدا کرده و میان اندیشه ها و مطالب مناسب و بیهوده تفکیک قائل شویم و آنهایی را که به درد نمی خورند در سطل زباله ای بزرگ بریزیم.

۳) مرحله سوم: تجزیه و تحلیل

در این مرحله، فرد در عمق اطلاعات دریافتنی به کنکاش و جست وجو می پردازد و مطابق با مسئله و هدفی که از حل مسئله دارد، از اطلاعات استفاده می کند. البته بخشی از این تلاش به صورت ناآگاهانه بوده و ذهن به طور ناخودآگاه به پردازش اطلاعات در ذهن می پردازد که به آن «دوره کمون» (والاس ۱۹۲۶) نیز گفته می شود.

۴) مرحله چهارم: ایده یابی

در این مرحله، به کمک داشته های ذهنی که در مراحل اول تا سوم طی فرایندهای ویژه ای جمع آوری و پردازش شده اند، فرد شروع به تولید ایده های خلاقانه می کند که شامل گام های زیر است:

▪ ایجاد ایده ها: تدبیر ایده های آزمایشی موقت به عنوان سرنخ های ممکن

▪ پروراندن ایده ها: این مرحله با انتخاب مفیدترین ایده های حاصله و افزودن یا تغییر و ترکیب آنها که منجر به ایجاد ایده های جدیدتر و متکامل تر می شود انجام می پذیرد.

۵) مرحله پنجم: راه حل یابی

این مرحله شامل دو گام زیر است:

▪ ارزشیابی فرد: فرد از این طریق بهترین ایده های تولید شده را انتخاب می کند.

▪ گزینش: انتخاب راه حل نهایی از میان ایده های گزینش شده و پیاده سازی آن

۶) مرحله ششم: بازخوردگیری

این مرحله، پس از پیاده سازی ایده هایی که در مرحله پنجم گزینش شد، صورت می گیرد. با گرفتن بازخورد مناسب ضعف ها و کاستی های ایده ها مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از تجربیات عملی، ایده ها متکامل تر و عملی تر می شوند.

طی این مراحل، در مرحله اول تا سوم فرد با استفاده از نیروی تعقل به جمع آوری اطلاعات و بازپروری آنها می پردازد. در مرحله چهارم که اوج تعامل قوه تفکر و تخیل است و باید آن را هنگامه بروز جوانه های خلاقیت در ذهن آدمی دانست، با استفاده از قدرت تصور و خیال پردازی و با کمک داده های پردازش یافته مراحل قبل، ذهن موفق به ابداع ایده های درخشان می شود. در مرحله پنجم و ششم به کمک قوه داوری و قضاوت که خود از شئون تفکر است و پیشتر در مورد آن توضیح داده شد، بهترین و عملی ترین راه ها را انتخاب و با گرفتن بازخورد مناسب به کمک تفکر علت و معلولی و قضاوتی، یافته های ذهنی را به راه حل های عملی و کارامد تبدیل می کنیم.

● ویژگی های افراد خلاق

افراد خلاق عموماً ویژگی های دارند که آنها را از سایر مردم متمایز می کند. این ویژگی ها که همان ظهور و بروز نیروهای تفکری و تخیلی انسان در منظر و دیدگاه دیگران و تحقق عملکردهای آنها در عالم خارج است، عبارتند از:

▪ هوش:

افراد خلاق، همواره به اندازه کافی از هوش برخوردارند. یعنی لزوماً انسان های دارای هوش بالا، انسان های خلاقی نیستند. بلکه کسانی خلاق هستند که توانسته اند هوش خود را به نحو مطلوبی تربیت و سازماندهی کنند.

▪ سیالیت فکری:

از توانایی ایجاد سریع تعداد زیادی ایده برخوردار است.

▪ انعطاف پذیری ادراکی:

توانایی دست کشیدن از یک قاعده و قانون و چارچوب و یافتن چارچوب های جدید را دارند. به بیانی دیگر، ذهن آنها بهتر و سریع تر می تواند قالب شکنی کند و به الگوهای جدید دست یابد.

▪ ابتکار:

توانایی و تمایل به ایجاد جواب های غیرمعمول و مرسوم را در واکنش به محرک های محیطی دارند. تنوع طلبی و بیزاری از انجام کارها به صورت روتین از دیگر خاصیت های این ویژگی است.

▪ استقلال رأی و داوری:

به خود متکی بودن و سنجش افکار و ایده ها بر مبنای منطق و استدلال به دور از وابستگی ها و غوغا سالاری ها و عدم تمایل به همرنگی با جماعت از دیگر ویژگی های این افراد است.

▪ اعتماد به نفس:

به توانایی خود اعتماد و باور دارند و تصویری واقعی از امکانات و حدود توانمندی های خود دارند.

▪ خطرپذیری: از انتقاد و شکست ترسی ندارند و اشتباهات را فرصت هایی برای یادگیری تلقی می کنند.

▪ تمرکز ذهنی:

به طور فعال و پر تلاش، هم از نظر ذهنی و هم از نظر عملی، به ایده می پردازند.

▪ دانش: افراد خلاق، سال های زیادی را برای کسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می کنند و علاوه بر آن همواره در حال توسعه دائمی دانش وآگاهی خود هستند.

▪ پیشینه تاریخی:

افراد خلاق، عموماً در زندگی دچار رخدادهای متنوعی بوده اند و بعضاً فقدان های بزرگی نظیر والدین یا امکانات مالی داشته اند. این فقدان ها عموماً موجب برانگیختن احساس نیاز شده و فرد را واداشته اند تا در جهت رفع نیاز خود به راه حل های خلاقانه بیندیشد.

▪ نیاز به کسب موفقیت:

افراد خلاق نیاز دارند در کسب هدف های خود، به موفقیت هایی دست پیدا کنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم کننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راه حل های تازه، ریسک پذیری بیشتر و تمرکز قوی تر بر روی موضوع است.

● موانع بروز خلاقیت

شاید اولین سؤالی که بعد مطرح شدن بحث خلاقیت و ویژگی های انسان های خلاق به وجود می آید، این باشد که به رغم اینکه تقریباً تمام انسان ها دارای دو قوه تفکر و تعقل هستند، چرا عده ای خلاق و سرشار از ایده های نو و بدیع هستند و گروهی دیگر بیابان لم یزرعی هستند خالی از هر گونه نسیمی که اندکی بوی تمایل برای کارهای جدید، نو، متنوع و متفاوت از گذشته را دارد؟ پاره ای از این دلایل عبارتند از (آبایی ۱۳۸۲):

▪ گمان اینکه مسئله تنها یک راه حل درست دارد

▪ سعی بر اینکه همیشه منطقی باشیم

▪ طاعت بی چون و چرا از قوانین

▪ ترس از ابهامات و علاقه به مشخص بودن همه چیز

▪ اصرار بر اینکه همیشه عملی فکر کنیم

▪ ترس از شکست و پرهیز از انجام کارهای مخاطره انگیز

▪ عدم تفریح و سرگرمی

▪ تخصص پیدا کردن تنها در یک کار

▪ ترس از احمق جلوه داده شدن توسط دیگران

▪ اعتقاد نداشتن به اینکه می توانیم خلاق باشیم

● راه های پرورش خلاقیت

پیش تر گفته شد که خلاقیت، برایند نیروهای تعقلی و تخیلی انسان است که قالب های ذهنی را می شکند و ایده های نوآورانه را به ذهن متبادر می سازد. بنابراین، به خاطر پرورش خلاقیت باید کارهایی انجام دهیم که از طرفی دانش و تجربه ما را که به عنوان ماده خام خلاقیت هستند بالا ببرد و از طرف دیگر شیوه تفکر ما را اصلاح و هدایت کند و از سویی قدرت تخیل ما را بهبود بخشیده و امکان تصورسازی به ما بدهد.

می دانیم که خلاقیت نوعی تکاپوی فکری و ذهنی برای دست یابی به اندیشه های بدیع است. پس کارهایی که بتواند ذهن را در این راستا به تکاپو وا دارد و به ما فرصت اندیشیدن و تبلور آن را در جهان خارج بدهد، موجب افزایش خلاقیت می شود.

▪ تجربه:

غنی ترین منبع سوخت و عاملی است که موجب می شود انسان بتواند ایده های خلاقانه ارائه بدهد.

تجربه را می توان از انجام کارهای متنوع و مخاطره انگیز، مسافرت مخصوصاً با شرایط سخت و مصیبت بار و به مکان های دور افتاده، تماس های شخصی با دیگران بویژه کودکان، خواندن شرح حال افراد، تماشا کردن تلویزیون، گوش کردن رادیو و ... به دست آورد.

▪ بازی های فکری:

حل معما، جدول، شطرنج، کلمات متقاطع، بیست سوالی ها، بازی در هوای آزاد، حل مسائل ریاضی بخصوص مسائل هندسه و احتمال که نوعی ورزش ذهنی هستند در تقویت قدرت تفکر موثرند.

▪ کوشش زیاد:

آنچه موجب خلاقیت می شود، لزوماً هوش و نبوغ فوق العاده نیست بلکه کوشش مضاعفی است که افراد خلاق انجام می دهند تا مغز را به تصور وا دارند. سخت کوشی و عادت کردن به کار و تلاش ما را در هنگام تولید ایده های خلاقانه یاری می کند.

▪ دانش:

بروز ایده های نو نیاز به دانش فراوان دارد. در حقیقت دانش ماده اولیه تصورسازی است توسعه دائمی دانش و اطلاعات وسیع در بروز ایده های خلاقانه نقش بی بدیلی دارند.

▪ روحیه پرسش گری:

تقویت روحیه پرسش گری و اینکه انسان از طرح سوال های به ظاهر کودکانه واهمه نداشته باشد و سوال های چالش برانگیز مطرح کند، باعث پرورش کنجکاوی در انسان می شود و ساختارشکنی قالب های ذهنی را تسریع می کند.











نویسنده : حسن پولادی رضا قرائی پور
پانوشت ها:
۱) Lateral Thinking
۲) Edward Debono
منابع:
«مقدمه ای بر علم خلاقیت شناسی بر دانش و نوآوری» سید مهدی گستان هاشمی، جهاد دانشگاهی واحد صنعتی اصفهان، چاپ اول تابستان ۱۳۸۲
«هنر خلاقیت در صنعت و فن» اوژان فانژه، حسن نعمتی، انتشارات امیر کبیر چاپ اول ۱۳۶۴
«خلاقیت و نوآوری در انسان ها و سازمان ها» تیمور آقافیشانی انتشارات ترمه چاپ اول ۱۳۷۷
«پرورش استعداد همگانی، ابداع و خلاقیت» الکس.اف. اسبورن، حسن قاسم زاده، انتشارات نیلوفر چاپ اول ۱۳۶۸
«مبانی سازمان و مدیریت» علی رضائیان، انتشارات سمت، چاپ چهارم ۱۳۸۲



منبع : ماهنامه صنعت خودرو

ویژگی سازمان های متفکر


جیم کالینز در دو کتاب معروف خود به نام های "از خوب به عالی" و "ساختن برای ماندن"، ویژگی های سازمان های با عملکرد بالا را چنین بر         می شمارد:

1- آنها دارای یک ایدئولوژی مرکزی شفاف دارند که از موارد زیر ساخته شده است:
a. قصد پایدار
b. چشم اندازی از آینده مطلوب
c. ارزش های بنیادین
2- تلاش برای حفظ ایدولوژی مرکزی و در عین حال میل به پیشرفت و تغییر
3- حفظ ایدئولوژی از طرق زیر انجام می شود
a. پیگیری برای به پایان رساندن ورای سود
b. داشتن یک تیم مدیریتی تربیت شده در داخل سازمان
c. داشتن فرهنگ تعلق و غیرت سازمانی
4- پیشرفت از طرق زیر صورت می گیرد:
a. اتخاذ اهداف بزرگ و جسورانه
b. آزمون چیزهای بسیار و نگهداری از آنچه که کار می کند
c. زیستن بر اساس استاندارد"به اندازه کافی خوب است هرگز وجود ندارد"
5- سرمایه گذاری برای سازمان پایدار نه رهبری کاریزماتیک یا ایده محصولات عالی
6- داشتن پرسنل منضبط، با نظم در اندیشه که به اعمال منظم منهی می شود
7- پرسنل منضبط:
a. دارای سطح پنجم رهبری هستند یعنی
i. شخصیت متواضع و اراده حرفه ای که خواهان نتایج خوب برای همه است.
ii. به سازمان می اندیشند نه به شهرت، فرصت و قدرت
b. خواهان افراد شایسته هستند، کسانی که خودانگیزه، خود انضباط و به دنبال سرافرازی باشند
8- نظم در اندیشه شامل موارد زیر می شود:
a. به عقیده ای که در انتها پیروز می شود وفادارند، هرآنچه که باشد
b. آنها با واقعیت های نه چندان خوشایند، رو در رو می شوند
i. ایجاد محیطی که صدای حقیقی در آن شنیده شود
ii. از طریق پرسش ها رهبری می کنند نه جواب ها
iii. پرداختن به گفتگو و بحث سالم نه اجبار
iv. مورد کاوی بدون اتهام زنی
v. توجه به خط قرمزها و اطلاعاتی که قابل صرفنظر کردن نیستند
9- اعمال منظم
a. ایجاد فرهنگ خودانضباطی و استانداردهای رفتاری که نیازی به کنترل های سلسله مراتبی و بروکراتیک نداشته باشد
b. آزادی رفتار در چارچوب هدف شفاف، اصول، و استانداردهای تعالی
c. بی علاقه به حفظ یک جهت
d. ایجاد ارتباطات قوی و احترام متقابل
e. سخت کوش اما نه ظالمانه (مثلاً محدود و دلزده نکردن)

علاوه بر موارد فوق، سازمان های متفکر سازمان هایی هستند که عملکرد فوق العاده دارند و دارای خصوصیات زیر نیز می باشند:

1- طرح محتوا: محتوای ایده های بزرگ
a. تغییر نگرش به پرسنل از تئوری Y به تئوری Super-Y : دیدن پرسنل نه به عنوان نیروهای مسئول و قابل اتکا به به عنوان کسانی که قابلیت فهم پیچیدگی زنجیره ارزش ها، استراتژی کسب و کار، تعهد بالای تخصص، خلاقیت و خودگردانی را دارند
b. تغییر نگرش از مدیریت توسط شخصیت به مدیریت توسط اصول: عملکرد بر اساس استاندارد تعالی برای همه چیز که منجر به بروز بهترین برای هرکس می شود
c. گذر از ایده های غالب و فراگیر در همه سازمان به مجموعه ای از ایده های غالب در هر سطح که منجر به همراستایی تمام سازمان می شود
2- طرح امور زیرساختاری: فرایندهای اجتماعی، سیستمی و ساختاری
a. گذر از فرمان و کنترل و مدیریت رفتاری به خودمدیریتی استراتژیک فرایندها، سیستم ها و ساختارها. به عنوان مثال تیم های خودراهبرنده
b. گذر از یادگیری دوره ای به یادگیری پیوسته به عنوان مثال 10% زمان پرسنل
c. گذر از خلاقیت های مقطعی به خلاقیت های پیوسته
d. گذر از نوآوری توسط محدود متخصصان به نوآوری توسط همه کس و در همه کارها
e. گذر از قواعد تکنیکی به قواعد انسانی: فهم زنجیره ارزش ها و استراتژی های کسب و کار
f. مشارکت دادن پرسنل در کسب و کار مثلاً در برنامه ریزی، تصمیم گیری، نوآوری و ...
g. گذر از بهبود مقطعی و افزایند به ایده آل و جهشی
h. گذر از هدفگذاری SMART به هدفگذاری جهشی
i. گذر از چشم انداز تغییر در حرفه به تغییر در جهان
3- توسعه توانمندی ها
a. تاکید بر توسعه توانمندی های تفکری: انتقادی، خلاق، سیستمی، و استراتژیک
b. گذر از کنترل بیرونی به کنترل درونی
c. گذر از پرسنل منفعل، وابسته و همگون به پرسنل فعال، مستقل و منحصر به فرد

و اما

چگونه یک سازمان متفکر ایجاد کنیم ؟

1- فرهنگ استدلال و پرس و جوی مبتنی بر شواهد باید ایجاد شود.
2- کارکنان باید به ورای پیدا کردن فرصت های یادگیری رفته و زمینه را برای مشاوره اندیشمندانه همکارانشان فراهم کنند. آیا تضمینی هست که تجربه حرفه ای شما برای تصمیم های عقلانی مورد استفاده واقع شود؟ آیا پرسنل شما علاوه برای چگونگی، به چرایی امور هم می پردازند؟ آیا همکاران با تجربه، دیگران را در مورد دیدن الگوها در اطلاعات پیچیده کمک می کنند؟ آیا چالش ها توام با یادگیری است؟

3- ایجاد فرهنگ فهمیدن: تشویق همکاران برای کسب مهارت ها و بینش های لازم، تشویق دیگران برای بیان تفکر و اندیشه شان، نشان دادن دیگران که چگونه باید درمورد مسائل اندیشید و چگونه باید تصمیم گیری کرد
4- مطمئن شوید که ارزیابی ها، محدود به نتایج نیست و فرایندها را به هم مرتبط می کند. مطمئن شوید که پرسنل از طریق استدلال های محکم به جواب ها می رسند و معیارهای عملکرد کیفی را که به مهارت های تفکر انتقادی آمیخته شده است را به کار می گیرند
5- مسئولیت پذیری برای تفکر انتقادی را تعریف، تشخیص و تثبیت کنید. برای فعالیت های تفکری، کندو کاو، مدارا، انصاف، تحلیل، و رفتارهای متفکرانه پاداشی را در نظر بگیرید

مدل ایجاد سازمان متفکر

b_250_200_16777215_00___images_stories_articles_a01.jpg

توانمندی های تفکری شامل: توان نقد، کشف و حل مسئله، دریافت ایده، فهم سیستم ها، استراتژی ها و ...
فرایند تفکری: بوجود آوردن اندیشه ها و اعمال جدید است
اندیشه: عقاید، ارزش ها و اصول
اعمال: فرایندها، ساختارها، سیستمها، و تمرین ها

مراحل ایجاد:

1- درگیر کردن مدیران برای فهم عمومی در مورد موقعیت فعلی، ضرورت تغییر، موضوعات بحرانی، درآمدها، فرصتها، اهداف، استراتژی ها، و در عین حال یادگیری مهارت های تفکری. انجام این کار نیاز به یک ارزیابی سازمانی دارد. در این ارزیابی، عواملی که بیانگر عملکرد سازمانی هستند (و اکثراً پنهان می باشند) باید مشخص شود و فاصله تا عملکرد مطلوب باید مشخص شود. این کار نیاز به آمار های دقیق و تلاش های فراوان ندارد بلکه باید توسط افراد معمولی هم قابل تشخیص باشد
برخی از این مولفه ها به قرار زیر است:
• ایده های غالب ( اهداف، چشم اندازها، عقاید، ارزش ها، و اصول)
• زیرساخت ها (فرایندها، سیستمها، و ساختارها)
• توانمندی های فردی و تیمی
• فرهنگ و حال و هوا
• ارتباطات
• سلامتی سازمانی
• مرحله تکامل سازمانی

2- درگیر کردن مدیران برای خلق ایده های غالب جدید در حالی که تفکر خلاق را هم فرا می گیرند. در این مرحله باید مدیران متعهد شوند که عملکرد جهش داشته باشند
3- خلق زیرساخت تغییر برای مدیریت تغییر و طراحی سازمان برای آینده. این یک سازمان موازی است که متشکل است از گروه های با افراد مشترک (اور لپ) که مسیرهای استراتژیک را طراحی می کنند، فرصت های بهبود را می شناسند، ابزار بهبود را ایجاد کرده و ان را به تناسب سازمان به کار می گیرند
4- ایجاد یک سطح بالاتر توانمندی در تفکرکه می تواند سازمان به سمت یکپارچگی سوق دهد
5- شتاب بخشیدن به تغییرات از طریق رسیدن به محصولات سریع
6- بهینه کردن کیفی و اعتباری فرایند محصولات اصلی
7- افزایش تولید
8- کاهش انرژی مورد نیاز برای تولید
9- بازطراحی زیرساختارهای حمایتی
10- بازطراحی زیرساخت های استراتژیک
11- بازنگری

b_250_200_16777215_00___images_stories_articles_a02.jpg

منبع: وب سایت خوب  آکادمی تفکر

http://modiriran.ir/images/modiriran-150-dar-50.jpg

سه داستان کوتاه خواندنی درباره تخصص

سه داستان کوتاه خواندنی درباره تخصص
 
مهندس متبحر ...
مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بود
اشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است. مهندس، این ا مر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد و با سربلندی می گوید: اشکال اینجاست 
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد. مهندس دستمزد خود را 
۵۰۰۰۰ دلار معرفی می کند.

حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:
بابت یک قطعه گچ: 
۱ دلار و بابت 
دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: 
۴۹۹۹۹ دلار
 
 
 
کیفیت و استانداردهای ژاپنی ها
چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد.
در مشخصات تولید محصول نوشته بود سه قطعه معیوب در هر ۱۰۰۰۰قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است. هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند، نامه ای همراه آنها بود با این مضمون
مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم.
برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم
امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد.
 
 
 
جراح قلب و تعمیر کار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد.
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم. در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درامد سالانه ی من یک صدم شماست.
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درامدت ۱۰۰برابر شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!

خود ارزیابی مسئولیت اجتماعی شرکتی

خود ارزیابی مسئولیت اجتماعی شرکتی

به طور کلی یک چارچوب یک سایز برای همه در دنبال کردن مسئولیت اجتماعی شرکتها وجود ندارد. هر شرکتی دارای خصوصیات ویژه و منحصر به فرد خود می باشدکه تاثیر گذار بر دیدگاهها روی نحوه عملکرد و تبیین استراتژ های مسئولیت اجتماعی می باشد. حرکت به سمت نهادینه کردن مسئولیت اجتماعی شرکتی در نظام راهبری شرکتها می بایست با فرهنگ سازمانی، چشم انداز و استراتزی های بلند مدت شرکت در یک راستا باشد تا اجرای برنامه های مسئولیت اجتماعی به صورت یک برنامه هزینه بر از سوی کارکنان و سهامداران تلقی نگردد.

استفاده از مدل تعالی در را بطه با بحث مسئولیت اجتماعی در شرکت هایی که از مدل تعالی برای خود ارزیابی استفاده می کنند منطقی می باشد چرا که گزارش دهی نهایی احتیاجی به استدلال دوباره که مورد نیاز چارچوب و مدل های گزارش دهی های دیگر است وجود ندارد.

شرکتهای برتر باید تعهدات خود را به مسئولیت اجتماعی شرکتی از طریق ارزشهای خویش ابراز دارند و اطمینان حاصل کنندکه این تعهدات در سراسر شرکت ساری و جاری است. تعهد به اجرای اصول مزبور اطمینان سطح بالایی را در طرفهای ذی نفع به وجود می اورد و انها را حفظ می کند و به دلیل اگاهی از مسئولیتهای خود در برابر جوامع علاوه بر مدیریت ریسک فرصتهایی را جست و جو و ترغیب می کنند که پروژه های سودمند را همراه با جامعه اجرا نمایند و دقت کنند که هر گونه عواقب نامطلوب را به حداقل برسانند .

بر اساس مدل پنج بعدی مسئولیت اجتماعی شرکتها که مرکز ترویج مسئولیت شرکتی در ایران ترویج می کند ، ابعاد 5 گانه که هر بعد دارای شاخصهای مربوط به خود می باشد و براحتی قابل تطبیق با معیارهای مدل تعالی سازمانی EFQM است مورد بررسی قرار می گیرد که در کنار آن چگونگی اطلاع رسانی و تعامل با ذی نفعان و چگونگی ارتباطات ذی نفعان با شرکت نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. امروزه بیشتر شرکتهای برتر دنیا گزارشات مسئولیت اجتماعی خود را بر اساس این ابعاد منتشر می کنند.


منبع : http://www.csriran.com


با این 10 پرسش ادعاهای دروغین علمی را تشخیص دهید

با این 10 پرسش ادعاهای دروغین علمی را تشخیص دهید

نیما دادگستر

مطالب شبه علمی، یعنی مجموعه فرضیه‌ها، ادعاها و روش‌هایی که به غلط علمی قلمداد می‌شوند، معمولاً تبدیل به پایه و بنیاد برخی عادت‌های ما (اغلب درمانی یا مربوط به سبک زندگی) می‌گردند حال آنکه اسناد علمی واقعی برای آنها وجود ندارد. این مطالب علمی دروغین گاهی چنان با دقت بزک می‌شوند که فکر می‌کنیم عین واقعیت هستند. حتماً ایمیل‌های حاوی تبلیغات مربوط به محصولات، داروها یا روش‌های معجزه گر، درب خانه اینترنتی شما را هم کوفته‌اند، ولی معجزات مورد ادعای اکثر آنها اساساً شدنی نیست.

دروغگوهای علمی اغلب به راحتی قابل تشخیص هستند، هم به واسطه تاکید زیاد بر روی اثبات ادعاهای شان به روش‌های غیر استدلالی، هم با طرح ادعاهای غیر ممکن به لحاظ فیزیکی، و هم با نوشتن جملات بیش از حد هیجانی. آنچه دروغگوهای علمی می‌گویند لایه‌ای از حقیقت را نیز همراه دارد و اتفاقاً همین است که ادعاهای بی معنی آنها را برای خیلی‌ها قابل پذیرش می‌کند.

آنچه مخاطبین مطالب علمی نیاز دارند یک راهنمای مناسب است برای اینکه موقع مطالعه یک کتاب، یا آشنایی با یک محصول یا روش درمانی، به آن استناد کنند. در ادامه مطلب 10 سوال را آورده‌ایم که باید موقع روبرو شدن با مطالب مشکوک، ابتدا آنها را از خود پرسیده و به هر یک پاسخ دهید.

 

1. منبع چیست؟  

آیا فرد یا نهادی که ادعا را مطرح کرده، متخصص و دارای صلاحیت تأیید شده در آن زمینه خاص است؟ آیا گوینده با طرح کردن ادعا از زبان کس دیگری سعی در جلب اعتبار برای آن ادعا دارد؟ آیا ادعا، بخشی از یک فعالیت تبلیغاتی است؟ آیا آنها برای وجهه دادن به مدعای خود از یک تبلیغ اینترنتی، مجله‌ای یا روزنامه‌ای استفاده می‌کنند تا رنگ و لعاب علمی یا خبری به آن ببخشند؟ در این مورد آخر، خیلی خوب می‌دانید که چطور تبلیغات بزرگ و پر زرق و برق می‌توانند شما را به علمی بودن یک مطلب دروغین مجاب کنند.

 

2. هدف اصلی چیست؟  

شما باید هدف و کارکرد اصلی یک مطلب را بدانید تا بتوانید اطلاعات ذکر شده در آن را به درستی لحاظ کنید. اگر یک مجله علمی می‌خوانید، به منابع نگاه کنید تا رد پای حامیان مالی احتمالی را بیابید. اگر دارید یک مطلب غیر علمی می‌خوانید، همیشه درجه شکاکیت خود را روی 100٪ تنظیم کنید. فرد یا گروهی که ادعا را مطرح کرده، می‌خواهد که شما از آن چه برداشتی کنید؟ آیا می‌خواهند به شما القا کنند که مشکلی دارید که تا قبل از این حتی فکر نمی‌کردید وجود خارجی داشته باشد... و بعد درمانش را به شما بفروشند؟ (افزایش قد با پوشیدن دمپایی ویژه برای افراد کوتاه قامت!؟ معجون نشاط بخش برای افراد افسرده!؟ و ...)

 

3. لحن به کار رفته در متن از چه نوعی است؟

آیا در متن «کلمات احساسی و هیجانی»، «علامت تعجب»، «اصطلاحات تخصصی» یا «مطالب نامفهوم و دست و پا شکسته» به وفور به کار رفته ولی از نظر منطق علمی یا پزشکی کاملاً بی معنا هستند؟ اگر مطمئن نیستید، واژه‌های پیچیده را در گوگل جستجو کنید یا از یک متخصص سوال کنید تا متوجه معنای آنها شوید. خلاصه که حسابی مراقب باشید تا کسی با «جو زدگی علمی» شما را دنباله‌رُوی خودش نکند.

آلبرت اینشتین یک بار گفت: «اگر نمی‌توانید چیزی را به سادگی توضیح دهید، آن را خوب نفهمیده‌اید.» اگر دستفروش‌های اینترنتی با کلمات و اصطلاحات علمی گیج کننده در صدد متقاعد کردن شما به پذیرش ادعاهای خود هستند، فرقی نخواهد کرد که راست می‌گویند یا دروغ، چون به هر حال شما متوجه منظورشان نمی‌شوید. به تبلیغات کمپانی‌های بزرگ و معتبر نگاه کنید؛ حتی سعی می‌کنند پیچیده‌ترین مسائل فنی مربوط به محصولات را با زبان ساده و همه فهم مطرح کنند.

 

4. آیا متن شامل شهادت افراد هم هست؟  

اگر تمام چیزی که به عنوان پشتیبان ادعاها جلوی شما گذاشته شده، تصدیق نامه هایی بدون مدارک معتبر برای تأیید آن ادعا است، یا مدرکی دال بر سودمندی و تأثیر گذاری محصول در زمینه مورد ادعا وجود ندارد، شما باید حسابی مشکوک شوید. هر کسی -هر کسی- می‌تواند یک گواهی تصدیق بنویسد و در یک وب سایت قرار دهد.

باور کنید افراد زیادی با این توهم به سر می‌برند که می‌شود یک ساله تخصص هوا-فضا گرفت یا با خواندن فواید داروهای گیاهی، ظرف چند هفته پا جای پای ابو علی سینا گذاشت و مردم را شفای عاجل عنایت کرد. گول این افراد راحت طلب و سود جو را نخورید و به صرف یک شهادت نامه بی پایه و اساس، فکر و عقل خودتان را به مرخصی نفرستید!

 

5. آیا ادعای انحصاری بودن در میان است؟  

صدها سال است که انسان‌ها مشغول بررسی در زمینه‌های علمی و دارویی هستند. میلیون محقق هم اکنون این کار را می‌کنند. معمولاً یافته‌های جدید از دل علوم فعلی بیرون می‌آیند و کشف یا اختراع آنها شامل مشارکت تعداد بسیار -بسیار- زیادی از افراد فعال است. تقریباً به ندرت -نزدیک به صفر- می‌توان موردی را یافت که کاملاً جدید باشد و یک پس زمینه تحقیقاتی محکم پشت سرش نباشد که طرز کار آن را توضیح دهد. ضمناً دستاورهای بزرگی که فقط توسط یک نفر کشف شوند هم تقریباً غیر قابل تصور هستند. علم امروزی آنقدر جزئی و ریز نگر شده که نمی‌شود تصور کرد که یک شبه راهکار علمی جامعی به ذهن کسی برسد. پس مراقب واژه‌هایی مثل «راز» و «انحصاری» باشید. اینها نشان می‌دهند که احتمالاً آن ادعا هرگز زیر نور بررسی علمی قرار نگرفته.

 

6. آیا ذکری از یک توطئه فراگیر و مخفی آمده؟  

ادعاهایی نظیر این که «دکترها نمی‌خواهند شما بفهمید» یا «دولت‌ها این اطلاعات را برای سال‌ها مخفی نگه داشته اند» کاملاً شک بر انگیز هستند. چرا میلیون‌ها دکتر در سطح دنیا باید بخواهند شما را از اطلاعاتی که به بهبود سلامت تان کمک می‌کنند، بی خبر نگه دارند؟ دکتر که یک موجود سپید پوش گوش به فرمان رئیس اعظم نیست. هر دکتری یک شخصیت و موجودیت منفرد و مستقلی دارد و در کل، خواهان این است که شما بیش از پیش اطلاعات داشته باشید.

 

7. آیا برای یک محصول، ادعای فواید متعدد و فراگیر شده؟  

آیا به عنوان مثال ادعا شده که یک واکسن صدمات جدی و فراگیر به ارگان‌های حیاتی بدن می‌زند، تا بخواهند شما را از آن بترسانند؟ یا مثلاً درباره دارویی که می‌خواهند به شما بفروشند، فواید گسترده‌ای برای تمام سیستم‌های بدن و بهبود کلی امراض ذکر شده؟ چنین ادعاهایی که درمان سرطان، آلرژی‌های مختلف، اوتیسم و ... را یک جا به شما وعده می‌دهند، -صادقانه می‌نویسم: احمقانه هستند!

 

8. آیا هدف مالی یا اعتقاد تعصبی پشت قضیه هست؟  

افرادی که کمترین سود را از اظهار نظر درباره مشکلات مربوط به سلامت می‌برند محققینی هستند که در آزمایشگاه‌ها روی ریزترین جزئیات مربوط به این مشکلات کار می‌کنند، یعنی کسانی که بار اصلی کارهای علمی روی شانه‌های شان است. و اما بیشترین سود را این دسته ها می‌برند:

1. پتنت ترول هایی که یک دارایی قابل ثبت در دست دارند (تعجب نکنید، پتنت‌ها در صنایع دارویی و بهداشتی هم جایگاه ویژه‌ای دارند)
2. بازاریاب هایی که دارو را می‌فروشند
3. کسانی که کتاب می‌نویسند و یا در مصاحبه ها شرکت می‌کنند
4. کسانی که به عنوان مشاور کار می‌کنند و به درمان می‌پردازند

این بدان معنا نیست که افرادی که به طور مستقیم از تحقیق و توسعه دارو ها سود می‌برند کاملاً قابل اعتمادند یا افراد ذکر شده در بالا همیشه گناهکار. کسی انتظار ندارد آنها مجانی کار کنند. بحث این است که ببینید آیا افراد دست اندر کار -در جاهای مختلف- از ادعای مطرح شده سود می‌برند یا نه.

مسئله بعدی این است که تعصب‌ها هم به اندازه مسائل مالی می‌توانند انگیزه بخش باشند. اگر یک دروغ سنج دارید، روشن اش کنید و بعد به سراغ ادعاهای علمی بروید. ژورنالیست‌ها که همیشه این طوری با مسائل برخورد می‌کنند.

 

9. آیا اثری از فرآیندهای علمی واقعی هست؟  

فعالیت‌های پژوهشی معمولاً از صافی فرآیندهای متعدد علمی عبور می‌کنند و بعد به بخش مصرف عام و انبوه وارد می‌شوند. این گام‌ها برای یک پژوهش درمانی عبارت هستند از:

1. انجام تحقیقات اولیه بر روی سلول ها و سپس حیوانات
2. تحقیق کلینیکال بر روی بیماران یا داوطلبان در فازهای شدیداً کنترل شده
3. بررسی‌های جفتی در هر مرحله از مسیر
4. سلسله مقالات پژوهشی منتشر شده در مجلات علمی

آیا محصول یا دارو یا روش شفابخشی که شما با آن روبرو شده‌اید، به شکل مؤثری مورد بررسی قرار گرفته و نتایج مطالعاتی آن در مجلات علمی منتشر شده؟ یا اینکه فقط بحث جو سازی مطرح است و پای هیچ متخصصی در میان نیست؟

 

10. آیا در آن ادعا نظرات تخصصی یافت می‌شود؟

فرقی نمی‌کند که چقدر از متخصصین بدتان می‌آید یا به مؤسسات بزرگ بی اعتماد هستید، حقیقت این است که آن افرادی که دکتر، پروفسور یا هر دو هستند برای اینکه قادر به اظهار نظر در حوزه تخصصی خود باشند 24 سال یا بیشتر به تحصیل پرداخته‌اند و آموزش‌های عمیق روزانه دیده‌اند.

اگر در زمینه مورد نظر متخصص هستند، بیش از 5 سال زمان گرفته؛ اگر پژوهشگر هستند، باز هم بیشتر. اینطور نیست که کسی بتواند ادعا کند: تمام آنها نادان یا رشوه‌خوار یا بی‌توجه هستند. در حقیقت، خیلی از آنها درست بر عکس اند. اگر مشغول پژوهش هستند که دیگر قطعاً بیل گیتس یا وارِن بافِت نیستند. ولی این بدان معنا نیست که اظهار نظر آنها در هر زمینه‌ای، قابل اعتماد است. باید دید آیا سخن آنها در زمینه‌ای است که در آن تخصص دارند یا خیر. یک متخصص بیولوژی نمی‌تواند در مورد مهندسی شیمی نظر بدهد و بالعکس. نظر هر کسی در زمینه تخصصی که کسب کرده می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. و بهتر است هیچ گاه به نظر یک متخصص اکتفا نشود.

 

منبع : نارنجی